ایلیا و خاکبازی
سه شنبه یه روز مونده به ماه مبارک رمضون یه سر رفتیم خونه عزیز جون اینا وقتی رسیدیم اول به همه جا سرک کشیدی بعد هم چون علاقه زیادی به تو خونه موندن نداری گیر دادی که بریم ددر هوا خیلی گرم بود واسه همین یه کم سرت رو گرم کردم تا هوا خنکتر بشه بعدش هم چهار تایی (یعنی عزیز آقاجون من و شادوماد خوشگلم)رفتیم پارک نزدیک خونمون بعد از کلی توپ بازی با آقاجون شروع به خاک بازی کردی .نمیدونم چی تو این خاک دیدی که این قدر علاقه داری....اینم چندتا عکس خوشگل از نفسم به همراه آقاجونش ...
نویسنده :
مامان زیبا
1:00